آخ که امروز عجب روزی بود. از اول صبح یکی یکی سرم بدبختی هوار شد اول که با دوستم قرار داشتم تا با هم بریم دانشگاه خواب موندم و فقط وقت کردم بهش زنگ بزنم که من سر قرار نمیرسم . نمیدونم این ساعته چش شده بود که زنگ نزد از کار وزندگی افتادم. بعد رفتم سوار اتوبوس بشم دقیقا نیم ساعت منتظر موندم ولی هیچ خبری نشد تیکه تیکه راه را با تاکسی رفتم و رسیدم به آذری و رفتم تا سوار ماشینهای پاسگاه بشم که نمیدونم چی شد که یدفعه دوزاریم افتاد تو جاده کرجیم و مسیر تاکسی کرجه . خلاصه ... با هزار بدبختی رسیدم دانشگاه جالبیش این بود که با اینکه یک ساعت از کلاس گذشته بود و من وسط اتوبان دنبال مسیر اسلامشهر میگشتم عین خیالم هم نبود و ریلکس روی چمن ها داشتم قدم میزدم . از خودم که این جور مواقع داغ میکنم و عصبی میشم انتظار این همه خونسردی را نداشتم. در هر حال استاد بعدی هم که دو تا کلاس باهاش داشتم نیومد و فقط موند تربیت بدنی که اون هم مارو همچین دواند که و نرمش داد که هر کی میدید فکر میکرد چه خبره ما هم نه اینکه ورزشکار!!! اصلا از نفس نیوفتادیم ( الان چه علامتی باید بزارم ؟ )
بعد موقع برگشتن هم دستم برید و خون و واویلا و از این صحبتا و تو مترو دستمالکاغذی نگه داشته به دست خودم را به خونه رسوندم. سرشب هم رفتم اینترنت دیدم بعله بارسا تا دقیقه 85 3-2 عقب افتاده و روزم با این نتیجه تکمیل شده گرجه تو اخبار گفت بازی مساوی شده البته 2-2 که نمیدونم چه جوری. ولی به هر حال الان باید برم یه سر بزنم ببینم چه خبره. فعلا .

بید مجنون

امروز تونستم بید مجنون را تو سینما آفریقا ببینم . داستان فیلم درباره یک آدم نابینا با بازی پرویز پرستویی بود که خیلی مومن و معتقد به خداست. به خاطر داشتن یه تومور زیر چشمش می فرستنش فرانسه برای عمل جراحی . تو فرانسه به طور اتفاقی متوجه میشن که چشمش با عمل پیوند قرنیه دوباره میتونه ببینه و عملش میکنن. و بیناییش را به دست میاره. شاهکار هنری مجیدی و پرستویی تو همین چند دقیقه به وجود میاد که پرستویی میخواد چشماشو باز کنه و از اینکه بعد از 38 سال کوری باز هم نتونه ببینه میترسه که با صجنه ای که از یک مورچه در حال باربری نشون داده میشه فیلم به اوج یک خلق هنری میرسه. پرستویی بعد از این با دنیایی متفاوت با قبل مواجه میشه در ورود به فرودگاه ایران عاشق دختری به نام پری که از آشناهاشونه میشه که آرام آرام باعث میشه از زن و بچه اش دور بشه و در آخر هم همه ترکش میکنن ودر یک صحنه ملودرام بار دیگه بینایی اش را از دست میده . فیلم در کل خیلی عالی بود ولی تنها مشکلش کش دادن و خسته کننده بودن اواسط فیلمه که به شدت به فیلم ضربه زده وگرنه میتونست یکی از شاهکارهای سینمای ایران باشه. پرستویی خیلی عالی تونسته نقش را بازی کنه و به نظر من از همین حالا سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را براش کنار گذاشتن. ولی حساب کنید اگر فیلنامه را به پیمان قاسم خانی داده بودند چه فیلم معرکه کمدی از آب درمی اود فیلمی که به خاطر حساسیت های کمتری که داشت میتونست بیشتر بخندونه و حتی مارمولک را هم بگیره. گرچه فیلمنامه فعلی هم خیلی خوبه فقط کشدار کردن فیلم به اون ضربه زده.

تب جشنواره

دیروز و امروز موفق شدم دو تا از فیلم های جشنواره را برم. دیروز تونستم ماهی ها عاشق میشوند دکتر علی رفیعی را تو سینما فرهنگ ببینم. مثل بقیه به نظرم فیلم شاهکاری نیومد و لی ارزش دیدن را داشت و از اینکه پول سینما دادی و چند ساعت هم تو صف وایستادی پشیمون نمیشی . استان فیلم دباره مردیه که بعد از بیست سال به ایران برمیگرده و با آدمها و جاهایی که قبلا میشناخته دوباره روبرو میشه. درباره بازی بازیگران هم اینکه رضا کیانیان مثل همیشه عالی بود گرچه انقدر جای کار نداشت که بتونه سیمرغ را بگیره. نکته جالب فیلم قبل از شروع این بود که وقتی اسم رضا کیانیان را نوشت کل سینما شروع به دست زدن کردند. رویا نونهالی اوایل فیلم چنگی به دل نمیزد ولی رفته رفته انگار تو فیلم جا میافته و بازی خوب و قابل باوری ازش میبینیم . گلشیفته فراهانی هم مثل بقیه فیلم هاش خوب بود ولی هنوز هم خنده هاش به شدت تصنعی به نظر میرسه. یه نکته دیگه هم اینکه به نسبت دیگر بازیگران زن فیلم قد خیلی بلندتری داره مخصوصا نسبت به مریم سعادت گرچه بقیه هم دست کمی از اون نداشتند.
امروز هم زن زیادی را تو سینما بهمن دیدم. از اول هم با نقذد بسیار منفی غلاف تمام فلزی که دیشب دباره فیلم خونده بودم ( فقط به تهمینه میلانی فحش نداده بود گرچه در لفافه این کار را کرده بود) با نگاه بسیار منفی فیلم را دیدم که البته اوائل فیلم واقعا متقاعدم کرده بودم که تهمینه میلانی گند زده. ولی فیلم آروم آروم انگار تو را با خودش همراه میکنه واگه از این جهت که یک فیلم کاملا ضد مردانه است بهش نگاه نکنی فیلم خوبی بود.0گرچه یه جاهایی مریلا زارعی را خیلی خوب و امین حیایی را خیلی بد نشون داده وشدیدا به فیلم لطمه زده ولی در کل فیلم خوبی بود. بازی بازیگران هم خوب از آب درآمده بود مخصوصا بازی امین حیایی که تو هر نقشی که بازی میکنه سنگ تموم میذاره. پارسا پیروزفر هم خوب بازی کرد فقط صحنه ای که گریه میکنه افتضاح دراومده . صحنه جالب فیلم درگیری لفظی مسافران تو رستوران مسافرخونه است که حرفهای جالبی رد وبدل میشه. راستی یه شغل جدید هم تو این فیلم اختراع شد (( بازیگردان نابازیگران)) که مسئولیتش به عهده پارسا پیوزفر قرار داده شده بوده.