آخ که امروز عجب روزی بود. از اول صبح یکی یکی سرم بدبختی هوار شد اول که با دوستم قرار داشتم تا با هم بریم دانشگاه خواب موندم و فقط وقت کردم بهش زنگ بزنم که من سر قرار نمیرسم . نمیدونم این ساعته چش شده بود که زنگ نزد از کار وزندگی افتادم. بعد رفتم سوار اتوبوس بشم دقیقا نیم ساعت منتظر موندم ولی هیچ خبری نشد تیکه تیکه راه را با تاکسی رفتم و رسیدم به آذری و رفتم تا سوار ماشینهای پاسگاه بشم که نمیدونم چی شد که یدفعه دوزاریم افتاد تو جاده کرجیم و مسیر تاکسی کرجه . خلاصه ... با هزار بدبختی رسیدم دانشگاه جالبیش این بود که با اینکه یک ساعت از کلاس گذشته بود و من وسط اتوبان دنبال مسیر اسلامشهر میگشتم عین خیالم هم نبود و ریلکس روی چمن ها داشتم قدم میزدم . از خودم که این جور مواقع داغ میکنم و عصبی میشم انتظار این همه خونسردی را نداشتم. در هر حال استاد بعدی هم که دو تا کلاس باهاش داشتم نیومد و فقط موند تربیت بدنی که اون هم مارو همچین دواند که و نرمش داد که هر کی میدید فکر میکرد چه خبره ما هم نه اینکه ورزشکار!!! اصلا از نفس نیوفتادیم ( الان چه علامتی باید بزارم ؟ )
بعد موقع برگشتن هم دستم برید و خون و واویلا و از این صحبتا و تو مترو دستمالکاغذی نگه داشته به دست خودم را به خونه رسوندم. سرشب هم رفتم اینترنت دیدم بعله بارسا تا دقیقه 85 3-2 عقب افتاده و روزم با این نتیجه تکمیل شده گرجه تو اخبار گفت بازی مساوی شده البته 2-2 که نمیدونم چه جوری. ولی به هر حال الان باید برم یه سر بزنم ببینم چه خبره. فعلا .
نظرات 1 + ارسال نظر
موزیک ستاره سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:53 ب.ظ http://www.musicsetare.tk

سلام وبلاک خوبی و متن های خوبی داریند. موفق باشیند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد