دیگه از بلاگ اسکای نوشتن هیچ فایده ای نداره

سلام.دیگه از بلاگ اسکای نوشتن هیچ فایده ای نداره . مثل اینکه هر چند وقت یکبار باید منتظر مرخصی رفتن بلاگ اسکای باشیم. البته با متن فارسی که این هفته داده اوضاع یه کمی پیچیده شده.واین شبهه را به وجود میاره که آیا قراره وبلاگها توسط سرویس دهندگان وبلاگ سانسور شوند ؟

 

توجه

کاربران گرامی
از تاریخ ۱۵/۲/۱۳۸۳ کلیه وبلاگهای حاوی مطالب توهین آمیز به اشخاص حقیقی و حقوقی و مغایر با عفت عمومی مسدود خواهند شد
قابل ذکر است پس از تاریخ فوق این سایت هیچگونه مسئولیتی در قبال مسدود شدن و از بین رفتن مطالب این قبیل وبلاگها نخواهد داشت

با تشکر
 

یه مطلب عالی از پیام چرندیاتی در کاپوچینو این هفته. این هم یه تیکه از مطلب.

 الکساندر گراهام بل با دستان لرزان خود آخرین سیم‌ها را به هم گره میزد. امیدوار بود که این‌بار همه چیز با موفقیت پیش برود و بوق اشغال نشنود. دستیارش توماس را صدا کرد تا برای أخرین بار دستگاه انتقال صدای خود را آزمایش کنند. دوباره فریاد زد: توماس؟! پاشو بیا یه دقیقه اینجا با هم این لامصب رو چک کنیم. بسه بابا! اینقدر sms برا ملت نفرست. بیا من میرم اون اتاق زنگ میزنم. دو تا زنگ زد وردار که رو پیغامگیر نره . سپس به اتاق دیگری رفت و یه شماره گیری پرداخت...
مشترک گرامی! شماره مورد نظر تغییر یافته است لطفا جهت اطلاعات بیشتر با ۱۱۸ تماس بگیرید! متشکرم!

گراهام بل گوشی را محکم به زمین کوبید و با خشم فریاد زد: توماس؟؟ این شماره‌ات چند بود؟؟
شروع به شماره گیری مجدد شد. ناگهان دستگاه انتقال صوتی به صدا در‌آمد. توماس گوشی را برداشت و گفت:‌الو الو؟ بل از آنطرف در داخل گوشی فوت کرد. توماس غرید که مگه تو خوار مادر نداری احمق؟ بل خندید و گفت‌:‌ منم بابا! توماس گفت:‌اٍ.. شرمنده! صداتو نشناختم.این اختراعت خیلی خداس، ولی چقدر صدات پای تلفن ( یعنی چیزه .. این دستگاهه) عوض میشه! بل که از شدت خوشحالی و موفقیتش در این اختراع در پوست نمی گنجید خندید و گفت: آره. البته این هم داره شارژش تموم میشه. من قطع میکنم با اون یکی گوشی میگیرم. بزار به خانومم هم زنگ بزنم و بهش خبر بدم . توماس لبخندی زد و گفت: اوکی تو برو چون منم پشت خطی دارم. راستی اسم این دستگاه رو چی میخوای بذاری؟ موبایل؟ بل گفت: ‌نه نه فعلا می‌ذاریمش «تلفن» تا بعد.

پژمان راهبر پس از چند وقت توی پارس فوتبال مطلب نوشت . البته مطلبی تلخ و نامیدانه . این هم قسمتی از مطلب.

وقتی سایپا گل سومش را هم زد، جای خالی یک علی پروین روی نیمکت که هافبک‌ها و مهاجم‌ها با ترس به صندلی سنتی‌اش کنار محمود خردبین، نفر دوم از سمت راست نگاه کنند زیر لب بگویند که اگر بازی مساوی نشود حساب کارشان با خداست چقدر به چشم می‌آمد. دقایقی قبل تر که کریم باقری می‌توانست با یک شوت اساسی از فاصله‌ای نزدیک دروازه سایپا را باز کند دلمان برای آن بازیکنی که می‌توانست از 40 متری توپ و دروازبان را باهم توی گل بفرستد تنگ شده بود. همان کریمی که یقه‌اش را می‌داد بالا و حتی قدم زدنش در زمین تماشایی بود. این شوت بعد از سوت پایان نیمه اول بود، که انتظار داشتیم اکبر غمخوار مثل یکی شبیه امیر عابدینی(مدیر سابق) عمل کند که مثل ورزشی‌ها بین دو نیمه بازی آلیما- پرسپولیس- که قرمزها باید 4 گل می‌زدند ولی نیمه اول ضعیفی را پشت سر گذاشته بودند به داخل رختکن رفت و با یا حسین و نوحه در نیمه دوم تیمی را روانه میدان کرد که از پس بایرن مونیخ نیز بر می‌آمد.

راستی یاد بکهام افتادم .چون بلاگ اسکای خراب بود نشد درباره ماجراهای هفته پیش او چیزی بنویسم. ولی میتونید کل ماجرا را اینجا بخونید .

این هم بیشترین ومهمترین مطالب هفته پیش رسانه های دنیا که ماجرای رسوایی بکهام در صدر قرار دارد.

این مطلب دیگه خیلی طولانی شد .فعلا

نظرات 2 + ارسال نظر
ساویولا دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:20 ق.ظ http://barcelona.blogsky.com

خب به سلامتی!
خیلی حیف شد باید ۱۰ تا بیشتر میدیم!

D:

غرور سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 07:28 ق.ظ http://formylife.blogsky.com

سلام...خیلی دردسر داره این بلاگ اسکای ..مطلبت جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد